زوج جوانی به نام جیمی و لیزا بسته ای بی نام و نشان حاوی یک عروسک خیمه شب بازی به نام بیلی دریافت می کنند چندی بعد لیزا به طرز مشکوکی به قتل می رسد و جیمز برای کشف راز قتل لیزا به شهر زادگاهش می رود .
یکی از شهرهای کوچک آلاسکا که در آن به مدت 30 روز از نور خورشید خبری نیست مورد حمله عده ای از خون آشام ها قرار می گیرد که به طرز وحشتناکی تشنه خون هستند .
گروهی از جوانان که در حال برگشت از تعطیلات آخر هفته هستند در اثر یک سانحه در یکی از روستاهای دور افتاده برزیل که دارای رازهای شومی است اتوبوس آنها تصادف می کند . . .
پس از اتفاقات رخ داده در فیلم اول آبری خواهر کارن به توکیو می آید که او را از بیمارستان بیرون آورده و همراه خود به خانه ببرد اما در بیمارستان کارن توسط روح کایاکو اذیت می شود و سعی می کند برای نجات خواهرش خودکشی کند که کایاکو به دنبال آبری نرود پس از مرگ کارن آبری همراه با خبرنگاری به نام ایسون برای فهمیدن راز مرگ خواهرش تحقیق می کند . . .
دو برادر که قرار است به بزودی به ویتنام اعزام شوند برای آخرین بار همراه دوستانشان به یک سفر جاده ای آمده اند اما در راه تصادف کرده و مجبور می شوند کلانتر محل را به صحنه تصادف بیاورند از این رو حوادثی وحشتناک به وقوع می پیوندد و آن ها به یک خانه در نقطه ای دور افتاده برده می شوند .
کاترين و رابرت تور ديپلمات آمريکايی کودک نوزادی را به فرزندی قبول می کنند اما تورن حقيقت را پس از چند سال و خيلی دير مي فهميد اين که کودک پسر بچه ای به نام ديمين همان ضد مسيحی است که قرن ها پيش در کتب مقدس از آن سخن به ميان رفته است .
یک شهر کوچک دچار یک بلای فضایی شده است ساکنین شهر به به دنبال ورود کرمی به مغز آن ها به زامبی و هیولاهایی به اشکال دیگر تبدیل می شوند . . .
پارک هيه بونگ در کناره ی رودخانه ی هان درسئول اغذيه فروشی کوچکی را اداره می کند و با دو پسر يک دختر و نوه اش زندگی مي کند يک روز هيولايی از اعماق رودخانه بيرون می آيد و نوه ی خانواده را می ربايد همه ی اعضای خانواده بر آشفته و درمانده هستند ولی هنگامی که می فهمند نوه زنده است در پی نجات او بر می آيند ولی . . .
