aRadClubbb

اتاق هتلی در مركز شهر رم در خدمت دو زن جوان به عنوان محل قرار می باشد كه اخيرا هم ديگر را شناخته اند با ماجراهايی كه بین آن دو اتفاق می افتد می توانند به وجود يكديگر نفوذ كرده و روح همديگر را احساس كنند . . .

فضانورد آمریکایی سروان چاک بیکر ماموریت فضایی خود را برای فرود آمدن روی سیاره ی 51 آغاز می کند او به عنوان اولین انسان پا روی آن سیاره می گذراد اما در کمال تعجب در آنجا با موجودات سبز رنگ فضایی روبرو می شود موجوداتی که زندگی آرام و راحتی دارند و تنها مشکل و ترس آنها حمله ی سایر موجودات فضایی به آنها . . .

داستان اين فيلم درباره هيپاتيا بانوي ستاره‌ شناس و فيلسوف در اسکندريه در دوران حکومت رم بر اين سرزمين در قرن چهارم ميلادی و رابطه او با دو رقيب عشقی يکی برده‌ اش داووس و ديگری اشراف‌ زاده‌ ای به‌ نام اريستس است داووس از سويی عاشق بانوی خود شده و از سويی ديگر می تواند با پيوستن به طغيان مسيحيان به آزادی برسد اما . . .

در ادامه ی ماجرای فیلم قبلی، یک گروه ضربت پلیس که هرکدام مجهز به دوربین هستند برای کنترل وضعیت به آپارتمان فرستاده می شوند . . .

بنجامین اسپوزیتو وکیل بازنشسته ی دادگستری فدرال آرژانتین کتاب رمانی را بر اساس یک پرونده ی مختومه ی قدیمی اش می نویسد و آنرا نزد دوست و همکار قدیمی خود ایره نه ممندز می برد پرونده مربوط به زن جوانی بوده که بر اثر تجاوز جنسی در منزل خود کشته می شود . . .

دو زوج به نام های کلارا و کولدو قصد دارند در مراسم باشکوهی با یکدیگر ازدواج کنند و جشن بگیرند ولی وقتی همه ی میهمانان این جشن عروسی به ویروسی عجیب آلوده می شوند همه شان به زامبی تبدیل می شوند و این امر موجب می شود که جشن عروسی به قتل گاه و خون تبدیل شود . . .

در دانشگاه آکسفورد یک پروفسور به همراه دانشجویش تلاش می کنند سلسله قتلهایی را که به وسیله نمادهای ریاضی به هم متصل هستند متوقف کنند . . .

خبرنگاری به نام آنجلا ویدال که سابقه فیلم برداری از زامبی ها و آدم خواران را دارد در حین گرفتن یکی از گزارش هایش وارد یک ساختمان عجیب می شود ولی وقتی که در آنجا حبس می شوند زامبی ها به او و کسانی که در آنجا هستند حمله می کنند . . .

شش ماه از نابودی یک ویروس جنون آمیز از جزایر بریتانیایی می گذرد ارتش ایالات متحده اعلام می کند که در مبارزه با سرایت بیماری پیروز شده است و بازسازی کشور می تواند آغاز شود امّا همه‌ چیز طبق برنامه پیش نمی‌ رود . . .

لارا که خودش یتیم بوده است به همراه شوهرش سرپرستی یک پسر بی سرپرست را بر عهده می گیرد او با خانواده اش در خانه‌ای قدیمی که سابقا یتیم خانه بوده است زندگی می کند پسرش سایمن می گوید که پنج دوست نامرئی دارد اما لارا فکر می کند که به خاطر قوه تخیل فعالش است که این حرفها را می زند ماجرا زمانی جدی می شود که . . .