aRadClubbb

سیمبا و نالا صاحب یک دختر به نام کیارا شدند تیمون و پومبا به عنوان مراقب این بچه انتخاب شدند اما کیارا از دست آنها به راحتی فرار می کند و به سرزمین های ممنوعه پا می گذارد او در آن سرزمین با بچه شیری به نام کوو آشنا شده و با یکدیگر دوست می شوند اما او و والدینش نمی دانند که کوو پسر زایرا است او قصد دارد کوو را با سرنگونی سیمبا به پادشاه تبدیل کند . . .

پوکوهانتس به همراه میکو فلیت و پرسی به سمت انگلستان حرکت می کند پس از شنیدن شایعاتی در مورد مرگ جان اسمیت او تلاش می کند از آغاز یک جنگ جلوگیری کند . . .

داستان دختر قهرمانی که به خاطر بیماری پدرش در زمان حمله مغولها به چین خود را به شکل پسر در می آورد و مخفیانه به جای پدر وارد ارتش می شود . . .

پس از نفرین خانواده ی رومانوف توسط راسپوتین ، آناستازیا ی کوچک را از مادربزرگش ملکه ماریا»جدا می کنند آناستازیا در یک یتیم خانه بزرگ می شود و در جوانی با کسانی آشنا می شود که به امید گرفتن جایزه ای از ملکه ی ثروتمند پیر به دنبال دختری هستند که شبیه آناستازیا باشد تا او را به پاریس ببرند .

هرکول فرزند ايزدان يونانی در کودکی به دست افراد هادس فرمانروای دنيای مردگان ربوده و مجبور به زندگی با انسان ها می شود او پس از نوشيدن معجونی به موجودی نيمه ايزد نيمه انسان بدل می شود که به رغم داشتن نيرويی ايزدی در کالبدی انسانی گرفتار آمده است براي بازگشت به کوه المپ و ايزد کامل شدن او بايد شجاعت و قدرت خود را در زمين اثبات کند . . .

پاریس کازیمودو ناقوس زن بد شکل و بی قواره ی کلیسا نتردام دل باخته ی دختری کولی به نام اسمرالدا می شود و جان او را نجات می دهد اما . . .

مایکل جردن ستاره ی بسکتبال قهرمانی بازنشسته است که می خواهد توانایی اش را در بیس بال آزمایش کند اما در این زمینه اصلا موفق نیست در همین احوال دارو دسته ی شخصیت های کارتونی کمپانی برادران وارنر به سرپرستی باگزبانی را مهاجمان فضایی به نام نردلوک ها می ربایند و از جردن تقاضا می شود برای کمک به میدان بیاید . . .

اندی پسربچه ایست که کلی اسباب بازی دارد و درمیان آنها وودی کلانتر را بیشتر دوست دارد و با او بازی می‌کند در دنیای اسباب بازی‌ ها وودی از همه محبوب تر است در جشن تولد اندی او یک آدم فضایی به نام باز لایتیر هدیه می‌گیرد حالا اندی باز را بیشتر از همه اسباب بازی‌ ها دوست دارد وودی در جمع اسباب بازی‌ ها محبوبیت خود را از دست داده‌ است و این امر باعث درگرفتن رقابتی شدید بین باز و وودی شده است . . .

جان اسميت که هم راه با انگليسی ها برای تصرف مناطق بکر به ينگه دنيا آمده با دختری سرخ پوست به نام پوکاهونتاس آشنا می شود آن دو برخلاف تفاوت های فرهنگ و رسم و رسوم قبيله ای به يک ديگر دل می بندند . . .

پسر گوفی ( مکسی ) که پسر بازیگوشی است به دروغ به دوستش می گوید که می رود تلویزیون تا در کنسرت یه خواننده ی راک معروف شرکت کند از طرفی گوفی طی اتفاقاتی که در مدرسه برای پسرش مکسی افتاده تصمیم می گیرد او را به مسافرت ببرد تا روحیه اش عوض شود غافل از اینکه پسرش چه نقشه های کشیده . . .