دولت انسان ها درمانی برای جهش یافته ها پیدا می کند در این بین جین گری به شخصیتی تاریک تر و غیر قابل کنترل به نام فونیکس تبدیل شده و با مگنیتو متحد می شوند که این اتحاد موجب افزایش درگیری ها میان ایکس من می شود .
زونی دختری کشميری که از کودکی بينايی اش را از دست داده با مردی به نام ريحان ازدواج می کند ريحان راهی برای درمان زونی می يابد اما وقتی پس از عمل زونی چشم هايش را باز می کند ساعتی از کشته شدن ريحان در يک عمليات تروريستی گذشته است . . .
پرفسور لانگدون متخصص نماد شناسی متهم پرونده قتل رئیس موزه ی لوور می شود که به درخواست نوهی مقتول به دنبال کشف قاتل و رمزی که برای آنها گذاشته می شوند در این میان گروهی از تندروهای مسیحی قصد از بین بردن افراد دیر صهیون و نابودی رازی هستند که پایه ی کلیسا را متزلزل می کند که موفق نمی شوند و این راز که در آخر فیلم توسط پرفسور کشف می شود هم چنان باقی می ماند و وفادارن آن هم چنان این راز را حفظ می کنند . . .
داستان درباره ی یک راکون به نام آرجی است که قصد دارد تمام ذخیره ی زمستانی دوستش که یک خرس است را بدزدد اما حین این کار خرس از خواب بیدار می شود و آرجی که هول شده است باعث می شود که همه ی غذاها از غار که بالای کوه است سقوط کند و نابود شود آرجی برای زنده ماندن به خرس قول می دهد که تمام آن غذاها را جمع آوری کند و برای خرس بیاورد اما . . .
ایتان هانت باید با یک دلال اسلحه روانی و خطرناک رو در رو شود در حالی که مجبور است هویت اش را مخفی نگه دارد .
اسلوین که با فرد دیگری اشتباه گرفته شده است ناخواسته وارد جنگ دو رقیب بزرگ تبه کار در شهر می شود در همین هنگام اسلوین تحت تعقیب کارآگاه بی رحمی به نام بریکوسکی و همین طور یک قاتل بدنام مشهور به گودکت است . . .
یک پلیس میان سال وظیفه مواظبت از یک شاهد پُر حرف و رساندن او از بازداشتگاه پلیس تا دادگاه را بر عهده دارد اما افرادی قصد مانع گذاشتن بر سر راه او را دارند .
عصر یخبندان در حال پایان یافتن است سه قهرمان قسمت پیشین سید ، مانی و دیه گو که متوجه خطر زیر آب رفتن منطقه زیست خود و در نتیجه نابودی حیوانات شده اند تصمیم می گیرند تا قبل از آب شدن یخ ها خود را به منطقه ای امن برسانند آنها در طول راه با الی یک ماموت ماده و دو همراه وی کرش و ادی برخورد می کنند . . .
پارک هيه بونگ در کناره ی رودخانه ی هان درسئول اغذيه فروشی کوچکی را اداره می کند و با دو پسر يک دختر و نوه اش زندگی مي کند يک روز هيولايی از اعماق رودخانه بيرون می آيد و نوه ی خانواده را می ربايد همه ی اعضای خانواده بر آشفته و درمانده هستند ولی هنگامی که می فهمند نوه زنده است در پی نجات او بر می آيند ولی . . .
