aRadClubbb

مرد جوانی متوجه می‌ شود که دارای قدرتی ویژه است اکنون لازم است تا یاد بگیرد چگونه از نیروهایی که دارد استفاده کند تا از استانبول و تمام بشریت در مقابل نیروهای تاریکی که می‌ خواهند دنیا را به نابودی بکشانند محافظ کند او در این راه هیچ انتخاب دیگری ندارد و دوستانش به کمک او می‌ آیند . . .

رئیس پلیس قدیر همسر و فرزندش را در یک حادثه تروریستی از دست می‌ دهد او که دیگر ادامه دادن به زندگی برایش عذاب بزرگی است تصمیم می‌ گیرد با تصادف در هنگام رانندگی به زندگی خودش پایان ببخشد اما او در یک تقاطع با سه ماشین دیگر تصادف می‌ کند . . .

کنترل یکی از پردرد سر ترین محله های استانبول یعنی گودال در دست خانواده ی کوچوآ هست مهم ترین قانون این خانواده اینکه اجازه به پخش و مصرف مواد مخدر نمیدن ولی گروهی هست که روی این محله چشم دارن و میخوان این قانون ( منع مخدر ) رو بشکنن که باعث میشه این نظم حاکم در محله بهم بخوره . . .

در سمت پايين شهر خانواده ای هست که با مشکلاتی مجادله می کنند داستان با فيليز شروع ميشه دختر بزرگ خانواده که به نوعی مادر خانواده به حساب مياد فيليز 4 برادر و يه خواهر داره که مادرشون ترکشون کرده فيليز علی رغم پدر الکليش بدون شکايتی زندگيش رو ادامه ميده خواهر و برداران فيليز هم همانند او ياد گرفتن برای خودشون فکر و چاره ای کنند فيليز تموم عمرش رو صرف خانوادش کرده ناگهان پسر خوشتيپ به اسم باريش وارد زندگي فيليز ميشه .

ایلول به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته و در دوران دبیرستان پدرش اورا در خانه ی مادر بزرگش تو مارماریس ترک کرده است رفتن او پیش مادر بزرگش برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو بسازد او به وسیله ی آشنایی با آقا معلم ( علی ) زندگی اش را از نو می سازد . . .

هنرمندی جوان باید برای سرپوش نهادن به رازی خانوادگی داستان عاشقانه ی خود را قربانی کند .

ازلی دختر دانشجوی آشپزی هست برای اینکه هزینه های دانشگاه را در بیاورد به آشپزی مشغول هست که یک روزی با پیشنهادی رو به رو می شود که به آن نمی تواند نه بگوید و به عنوان آشپز مخصوص وارد خانه فرید می شود که یک مرد ثروتمند و حساسه و تا به حال عاشق کسی نشده .

سارپ و مرت در آکادمی پلیس با هم درس می‌ خوانند سارپ به وسیله یوسف که مدیر بخش جرایم عمد و قاچاق است یک هفته مانده به فارغ‌ التحصیلی از آکادمی پلیس اخراج می‌ شود درست در روز فارغ‌ التحصیلی سارپ اسلحه خود را به سمت یوسف می‌ گیرد و با این کارش قدم به یک زندگی جدید که تا حالا تجربه نکرده بود می‌ گذارد در این دنیای جدید و تاریک بزرگ‌ ترین دشمن سارپ یکی از محبوب‌ ترین افراد آکادمی یعنی مرت خواهد بود .

برادر دفنه مبلغ زیادی بدهکار است و به زندان می‌ رود به همین دلیل دفنه مجبور می‌ شود پیشنهادی را در ازای دریافت پول بپذیرد او باید یک طراح کفش ثروتمند به نام عمر را عاشق خود کند . . .

یامان که در حومه ‌های استانبول زندگی می ‌کند به همراه برادرش که به دزدی دست زده است به زندان فرستاده می ‌شود یامان با آشنایی با وکیلی به نام سلیم شانس دوباره ‌ای پیدا می ‌کند .