پس از مرگ وحشتناک جیگسا مارک هافمن تنها دستیار باقی مانده جیگسا بعنوان قهرمان شناخته می شود مامور استرام به دنبال کردن رد هافمن ادامه می دهد اما در همین حال افراد جدیدی در تله هایی مخوف گرفتار می شوند .
مکس پین مامور مبارزه با مواد مخدر که خانواده اش در پی توطئه ای به قتل رسیده اند با همکاری یک آدم کش که خواهان گرفتن انتقام است قصد دارند مجموعه ای از جنایت ها که در نیویورک اتفاق افتاده را کشف کنند .
کایلا که عازم سفر به لاس وگاس برای شرکت در جشن خواهرش است در پمپ بنزین توفق می کند تا با نیک مردی که در اینترنت آشنا شده دیدار کند نیک او را متقاعد می کند تا از جاده ای دیگر برود اما در میانه راه خودرو دچار مشکل می شود . . .
داستان درباره مردمان شهری است که ناگهان همه به یک کوری مسری مبتلا می شوند جز زنی که استثنائا کور نشده و جامعه اش را می بیند که چطوری حد و مرزها را پشت سر می گذارند .
پانزده سال پس از تجربه وحشتناک ربوده شدن و شکنجه در کودکی لوسی برای انتقام خونین از ربایندگانش به سفر می رود به همراه دوست دوران کودکی خود آنا سفر او به تباهی وحشتناکی رهسپار می شود که . . .
دیوید رایس نوجوانی کم رو عاشق میلی هریس است اما زمانی که گوی بلورینی به وی هدیه می دهد مورد تمسخر مارک پسر قلدر مدرسه قرار می گیرد و سانحه ای سبب افتادن وی به درون دریاچه یخ زده می گردد این واقعه باعث می شود تا دیوید که همه او را مرده می پندارند قابلیت جهش از مکانی به مکانی دیگر را در وجود خود کشف کند و زندگی خود را با این استعداد ذاتی تغییر می دهد اما . . .
سیدنی ولز یک نوازنده ویولن در یک گروه مطرح است که در دوران کودکی طی یک حادثه تلخ هنگام بازی با خواهر بزرگترش کور شده است و در حال حاضر با وجود کوری زندگی کاملا مستقلی دارد تا اینکه یک اهدا کننده قرنیه برای او پیدا می شود و پیوند قرنیه به خوبی انجام می شود و سیدنی بینایی خود را دوباره به دست می آورد ولی خوشحالی او بعد از این اتقاق زیاد طول نمی کشد چشمهای اهدایی به او چیزی فراتر از یک چشم معمولی هستند و چیزهایی را می بینند که برای سیدنی قابل درک نیستند و همین امر باعث می شود که سیدنی به دنبال هویت اهدا کننده قرنیه خود برود که در ادامه متوجه می شود که . . .
اریک و دوستش که به تازگی وارد دانشگاه شده اند به خانه ی بتا راه پیدا می کنند .
