داستان فیلم درباره ی دختربچه ای هست که پدر و مادرش از هم طلاق گرفته اند او یک روز به همراه پدرش برای گشت و گذار به بیرون می آید اما ناگهان توسط آدم ربایی دزدیده می شود در طرف دیگر داستان ما پلیسی را می بینیم که به شدت وابسته به داروهای ضد افسردگی شده است اما طی اتفاقاتی او هم وارد ماجرای آدم ربایی می شود .
اسکار دیگز که یک شعبده باز سیرک است تصمیم می گیرد به کانزاس سفر کند که در بین راه بالن او دچار حادثه شده و در سرزمینی زیبا و ناشناخته سقوط می کند او در آنجا با سه جادوگر زن مواجه می شود و فرصتی می یابد تا خود را به جادوگری بزرگ تبدیل کند .
یک زن جوان با گذشته ای اسرار آمیز به ساوتپورت در شمال کالیفرنیا می رود جایی که رابطه او با یک بیوه او را مجبور به مقابله با اسرار تاریکی که بر او ثابت شده می کند . . .
جان مک کلین برای کمک به پسر نافرمانش جک به روسیه سفر می کند اما متوجه می شود که جک یک مامور سی آی ای است که قصد دارد از دزدی یک اسلحه اتمی جلوگیری کند این مسئله باعث می شود تا پسر و پدر همراه شوند تا جلوی این نیرو های زیرزمینی را بگیرند . . .
این فیلم بر اساس اتفاقات واقعی در دهه 1980 ساخته شده است و در مورد گروهی از دزدان حرفه ای و سرقت های هوشمندانه آن ها از افراد ثروتمند و سیاست مداران در هند می باشد . . .
امیلی و مارتین یک زوج موفق نیویورکی هستند زمانی که یک داروی جدید توسط روانشناسِ امیلی برای درمان اضطراب وی تجویز می شود به دلیل عوارض جانبی دور از انتظار این دارو زندگی شان دگرگون می شود .
بعد از اینکه یک نیمه زامبی عاشق یک انسان می شود روایت عاطفی بین آنها پیش می آید که باعث تغییر در ساختار کلی دنیای آنها می شود در این فیلم سه سری موجودات وجود دارند انسانها ، نیمه زامبی ها و اسکلت ها ، اسکلتها نژاد بی رحمی هستند که کاملا مردند اما چه می شود اگر نیمه زامبی ها به اخلاقیات آدمیزادی خود بازگردند . . .؟