سه کودک یتیم به نام های روث ، کتی و تامی مدت هاست که با یکدیگر بزرگ شده اند و تقریبا می توان آنها را خواهران و برادرانی جدا ناشدنی دانست آنها در یک مدرسه شبانه روزی در انگلیس روزگار خود را گذرانده اند و حال که به سن جوانی رسیده اند باید منتظر رخداد تلخی باشند که مدت هاست از فرا رسیدن آن می ترسند .
چولبال پاندی یک پلیس وظیفه شناس می باشد که به تازگی به همراه همسرش راجو پاندی به شهری جدید در هندوستان رفته و تصمیم دارد در آنجا زندگی خوبی را بسازد ولی در این شهر اتفاقات ناگواری مثل قتل آدم ربایی تجاوز رخ می دهد . . .
در میان قاتلان تنها جک یک پیشه ور حرفه ای است هنگامی که یکی از ماموریت هایش در سوئد برای این مرد آمریکایی بیش از آنکه تصورش را می کرد سخت تمام می شود تصمیم می گیرد که ماموریت بعدی او آخرین کارش باشد ماموریت توسط یک زن بلژیکی به نام ماتیلدا اداره می شود جک هنگامی که به ایتالیا برای انجام ماموریت می رود با زنی به نام کلارا رابطه برقرار می کند که . . .
تیم حمله به بانک با اعضای گروه خود امیر محمد وادریس و جان و جیک و جسی اتیکا با موفقیت می توانند از بانک سرقت کنند و 20 میلون دلار به دست آورند و برای آینده خود برنامه ریزی می کنند و در این هنگام یکی از اعضای تیم سابق آن ها از زندان آزاد می شود و آنها برای یک حمله جدید آماده می شوند . . .
یک کشیش کلیسا سعی می کند تا با استفاده از دعا و اعمال مذهبی و حتی توسل به جادوگری دخترکی را که به نظر می رسد روحش توسط ارواح خبیث تسخیر شده است را نجات دهد اما تمامی کارهای او بی نتیجه می ماند هنگامی که او ایمان خود را کم کم به بهبود و کارهایش از دست می دهد جن و ارواح قدرتشان بیشتر شده و به زودی با کشیش و کسانی که سعی در جن گیری داشته اند درگیر می شوند .
یک زن متاهل بعد از مدتی پی می برد که ازدواج اش بر وفق مرادش نیست و باید در زندگی اش تغییر مسیر دهد بعد از گرفتن طلاق او تمام دنیا را می گردد تا خودش را پیدا کند .