داستان فیلم در مورد گروهی از جوانان است که برای تفریح به یک دریاچه میروند و در آنجا به خوش گذرانی و تفریح مشغولند اما این ساعات خوش زیاد به طول نمی انجامد وقتی که قاتلی روانی سعی در کشتن تمامی آنها کرده و یکی یکی آنها را شکار می کند .
لوییس سالینجر مامور پلیس اینترپل و النور ویتمن معاون دادستان می خواهند سر از فعالیت های غیر قانونی یک بانک بزرگ از جمله پول شویی و تجارت اسلحه در بیاورند در این راه به مشکلات فراوانی بر می خوردند . . .
دو جوان آمریکایی که دارای مهارت های خارق العاده ای هستند تصمیم دارند قبل از اینکه دولت به آنها دستور را ابلاغ کند یک دختر را که در هنگ گنک اسیر شده است نجات دهند آنها برای ثبات خود و عملی کردن این تصمیم نیاز به اجرای تمامی مهارت های خود هستند تا بتوانند مسیر طلایی نجات را پیدا کنند . . .
آنا ریدل به علت مشکلاتش به بیمارستان روانی می رود و پس از مدتی به خانه بر می گردد بهترین دوست او خواهر الکس است البته مراحل درمان او بخاطر یک نامادری سنگدل پدری الاف و ولگرد و البته روحی که در خانه ی آنها سرگردان است اصلا خوب پیش نمی رود .
یک مادر به همراه فرزندش دوجون زندگی آرامی دارد یک روز در محله آن ها جوانی به طرز وحشیانه به قتل می رسد و دوجون توسط پلیس به عنوان قاتل شناخته شده و دستگیر می شود اکنون مادر او باید بی گناهی او را ثابت کند یا اینکه برای همیشه در زندان رهایش کند .
ظهور لیکانها حکایت از داستانی در قرون وسطی دارد که در آن دو دسته اشرافی خون آشامان و لیکانها با یکدیگر درگیر می شوند یک مرد جوان از لیکانها به نام لوشن در مقابل رهبر قدرتمند خون آشامان به نام ویکتور بپا می خیزد و او در این راه از عشق پنهانیش سونجا که یکی از خون آشامان است . . .
سالها قبل در یک شهر کوچک در شب ولنتاین 22 نفر از مردم شهر توسط یک قاتل روانی کشته می شوند و برای سالها هیچ اثری از کسی که این قتل عام را انجام داده است به دست نمی آید اکنون پس از سال ها تام به همراه همسرش به شهر کوچک خود بر می گردند تا در روز ولنتاین دهمین سالگرد ازدواجشان را جشن بگیرند اما با شروع دوباره ی قتل ها به نظر می رسد که قاتل بازگشته است تام برای پیدا کردن این قاتل به جستجو می پردازد و سرنخ را در یک معدن متروکه می یابد که . . .