این فیلم داستان زوج جوانی است که سعی در دست یافتن به راحتی و آسایش هستند آنها در دنیایی از آداب و رسوم رمز گونه گرفتار شده اند و بدون ایمان و اعتقاد زندگی می کنند در حالی که دروغ ها و خود فریبی ها نتایج مخربی را می سازند . . .
ماجرا در دهه ی 1930 در فوشان چین رخ می دهد جایی که مدارس هنرهای رزمی برای جذب شاگرد با یکدیگر رقابت می کنند ایپ من استاد هنر رزمی وینگ چون است اما از آنجایی که نیاز مالی ندارد هیچ شاگردی را نمی پذیرد وی وقتش را با دوستان و تمرین و خانواده اش می گذراند ایپ از محبوبیت خاصی در فوشان برخوردار است و این محبوبیت با شکست دادن ژین شانژائو و حفظ آبروی فوشان بیشتر می شود ناگاه ژاپن به چین حمله می کند و ایپ مان خانه اش را از دست می دهد . . .
زمانی که دروغگویی و جنگ سراسر زمین را فرا گرفته است و یک موجود بیگانه به نام کلاتو به همراه رباتش گورت از سیاره ای دیگر ماموریت می یابد تا به مردم زمین هشدار دهد که جنگ های زمینی نظم کهکشان را به هم ریخته است و اگر دست از این کار برندارند و با یکدیگر دوست نباشند سیاره زمین توسط دیگر سیاره ها نابود خواهد شد کلاتو در زمین با پسر بچه ای به نام باب دوست می شود که مادر او هلن به کلاتو که تحت تعقیب است کمک می کند .
میشل برگ پسری که در سنین نوجوانی عاشق و هم خانه ی زن میان سالی به نام هانا می شود روابط عاشقانه ی آن ها روز به روز بیشتر می شود ولی پس از چند سال هنگامی که میشل در رشته ی حقوق تحصیل می کند متوجه می شود که عشق قدیم اش هانا به جرم جنایات جنگی و عضویت در حزب نازی آلمان در دادگاه کیفری در حال محاکمه است و این مسئله زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد . . .
یک دختر نوجوان متوجه میشود که پدرش قادر است تا شخصیت های مختلف را از درون کتاب ها خارج کند و می بایست یک شخصیت شرور را که قصد نابود کردن تمامی آنها را دارد متوقف کند که . . .
والت کواسکی فردی که در جوانی در جنگ کره شرکت کرده بو شروع به کمک به نوجوانی کره ای می کند که تلاش کرده بود تا جایزه گرند تورینوی والت که در سال 1972 میلادی برده بود را از او بدزدد . . .
فرانک هنوز سرگرم مبارزه با جنایتکاران و باندهای خلافکار است اکنون او باید با بزرگترین دشمنش مبارزه کند کسی که نام جیگسا را برای خود انتخاب کرده و با تشکیل یک سازمان جنایت کار قدرت زیادی پیدا کرده است . . .
در ادامه اولین قسمت فیلم حیوانات باغ وحش نیویورک شیری به نام الکس گورخری به نام مارتی زرافه ای به نام مل مان و اسب آبی به نام گلوریا همچنان در جزیره ماداگاسکار گیر افتاده اند و قصد دارند آنجا را سریعتر ترک کنند بعد از آن ناگهان وارد سرزمینی آفریقایی می شوند در آنجا الکس خیلی زود با بقیه خانواده اش روبرو می شود و متوجه مشکل در برقراری ارتباط با آنها می شود زیرا او مدت زیادی را در باغ وحش مرکزی شهر بوده و مانند خانواده اش رفتار نمی کند . . .
در حاشیه جنگ جهانی دوم زنی انگلیسی و از طبقه اشراف به دور افتاده ترین قاره سفر می کند و در آنجا با طبیعتی وحشی و انسان هایی خشن روبرو می شود این زن در آنجا مزرعه بزرگی را به ارث برده است او به نگه داری از مزرعه بی میل است اما با اصرار های مردی که در آنجاست تصمیم می گیرد که آنجا را بازسازی کند و در این راه تجربیات زیادی به دست می آورند تا اینکه نیروهای ژاپنی آن سرزمین را بمباران می کنند .