هورتون یک فیل خیال باف به صورت اتفاقی صدای فریادی را که درخواست کمک می کرد از یک ذره ی خیلی کوچکی که در هوا معلق بود و به صورت اتفاقی روی گلی نشست که هورتون به خورتوم گرفته بود می شنود ! با وجود این که دوستان و اطرافیان هورتون به او شک کرده بودند و فکر می کردند که هورتون عقلش را از دست داده هورتون تصمیم می گیرد که به این درخواست کمک جواب منفی ندهد و در پی انجام این کار اتفاقات جالبی برای او به وجود می آید . . .
داستان فیلم برگرفته از کتابی به همین نام و با نویسندگی فیلیپ گرگوری است آن و مری به درخواست پدرشان نزد پادشاه انگلستان می روند تا پادشاه یعنی هنری هشتم را فریب دهند و پدر آنها قدرت را بدست بگیرد اما روابط این دو تیره و تار می شود و کاملا قصد پدر خود را فراموش می کنند .
وقتی دانیل پلانیو اطلاع پیدا می کند که در شهر کوچکی در غرب دریایی از نفت در حال تراوش از زمین است فوری دست پسرش را می گیرد و به آنجا می رود تا شانسش را در گرد و خاک بوستن امتحان کند در این شهر شلوغ که هیجان اصلی در اطراف یک کلیسا که واعظی به نام الی ساندی دارد قرار دارد و شانس به دانیل پلانیو و پسرش روی می آورد ولی در حالی که روز به روز پول و ثروت آنها افزایش پیدا می کند کم کم هیچی از ارزش های انسانی عشق امید و عقیده باقی نمی ماند و حتی روابط بین پدر و پسر با انحرافات و نیرنگ ها و بیشتر شدن نفت به مخاطره می افتد . . .
دیوید رایس نوجوانی کم رو عاشق میلی هریس است اما زمانی که گوی بلورینی به وی هدیه می دهد مورد تمسخر مارک پسر قلدر مدرسه قرار می گیرد و سانحه ای سبب افتادن وی به درون دریاچه یخ زده می گردد این واقعه باعث می شود تا دیوید که همه او را مرده می پندارند قابلیت جهش از مکانی به مکانی دیگر را در وجود خود کشف کند و زندگی خود را با این استعداد ذاتی تغییر می دهد اما . . .
سیدنی ولز یک نوازنده ویولن در یک گروه مطرح است که در دوران کودکی طی یک حادثه تلخ هنگام بازی با خواهر بزرگترش کور شده است و در حال حاضر با وجود کوری زندگی کاملا مستقلی دارد تا اینکه یک اهدا کننده قرنیه برای او پیدا می شود و پیوند قرنیه به خوبی انجام می شود و سیدنی بینایی خود را دوباره به دست می آورد ولی خوشحالی او بعد از این اتقاق زیاد طول نمی کشد چشمهای اهدایی به او چیزی فراتر از یک چشم معمولی هستند و چیزهایی را می بینند که برای سیدنی قابل درک نیستند و همین امر باعث می شود که سیدنی به دنبال هویت اهدا کننده قرنیه خود برود که در ادامه متوجه می شود که . . .