متخصص اطفال الکساندر بک همسر خود مارگات بک را از دست می دهد او 8 سال قبل به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده بود و الکساندر مضنون اصلی پلیس بود وقتی دو جسد نزدیک جایی که مارگات انداخته شده بود پیدا شد پلیس دوباره پرونده را باز کرد و الکساندر مضنون اصلی شد ماجرا وقتی پیچیده شد که او ایمیلی دریافت کرد که نشان می داد مارگات زنده است . . .
یک مرد ساده از بمبئی به نام وی جی توسط پلیس به کار گرفته می شود تا به جای یک تبهکار حرفه ای به نام دان که چهرهای مشابه او دارد وارد یک باند قاچاق شود اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود و کارآگاهی که با او در ارتباط بوده کشته می شود . . .
در اواخر قرن نوزدهم در لندن رابرت انجیر همسرش جولیا و آلفرد بوردن بعنوان دستیاران یک شعبده باز با هم کار می کنند جولیا بر اثر یک تصادف در حین اجرا جان می دهد و رابرت آلفرد را بخاطر مرگ همسرش سرزنش می کند و رابطه دوستانه بین آن ها جایش را به دشمنی می دهد بعد از مدتی هردو شعبده باز هایی مشهور و رقبایی سرسخت برای یکدیگر می شوند و در اجرای یکدیگر خرابکاری می کنند وقتی آلفرد یک حقه ناب را روی صحنه اجرا می کند رابرت غرق در تلاش برای فاش کردن راز رقیبش می شود و این کار او عواقب غم انگیزی را به دنبال دارد .
در فوريه ي سال 1945 يکي از وحشتناک ترين نبردهای جنگ جهانی دوم در اقيانوس آرام و در جزيره ی کوچک ايووجيما رخ داد در همان اوايل نبرد پرچم آمريکا در بالاي تپه ی سوريباچی برافراشته شد و عکسی از اين برافراشتن پرچم گرفته شد که به يکی از شمايل های تاريخ آمريکا تبديل شد .
بوگ یک خرس بامزه و اهلی خود را در جنگل سه روز قبل از آغاز فصل شکار حیوانات می یابد و مجبور است برای نجات از این وضع به یک گورزن وراج با نام الیوت اعتماد کند که دوستی و روابط این دو شخصیت مضحک با یکدیگر در نوع خود جالب و بامزه است . . .
پس از اتفاقات رخ داده در فیلم اول آبری خواهر کارن به توکیو می آید که او را از بیمارستان بیرون آورده و همراه خود به خانه ببرد اما در بیمارستان کارن توسط روح کایاکو اذیت می شود و سعی می کند برای نجات خواهرش خودکشی کند که کایاکو به دنبال آبری نرود پس از مرگ کارن آبری همراه با خبرنگاری به نام ایسون برای فهمیدن راز مرگ خواهرش تحقیق می کند . . .
دو برادر که قرار است به بزودی به ویتنام اعزام شوند برای آخرین بار همراه دوستانشان به یک سفر جاده ای آمده اند اما در راه تصادف کرده و مجبور می شوند کلانتر محل را به صحنه تصادف بیاورند از این رو حوادثی وحشتناک به وقوع می پیوندد و آن ها به یک خانه در نقطه ای دور افتاده برده می شوند .
پلیسی جوان به نام بیلی کاستیگان مأموریت می یابد تا در محفل خلافکاری تنگ و به شدت مراقبت شده ی فرانک کاستلو نفوذ کند از طرف دیگر کالین سالی ون به مأموریت از طرف کاستلو موفق می شود در دستگاه پلیس نفوذ کند اما . . .