موسکان دختر یتیمی است که در مزرعه ای که توسط برادرش ویشال اداره می شود کار می کند مدتی طول می کشد تا او تصمیم می گیرد به دانشگاه برود آن هم در شهری بزرگ حال او باید برادرش را متقاعد کند که به او اجازه رفتن بدهد . . .
جان مرداک تنها در هتلی غریب چشم باز می کند و پی می برد که دچار فراموشی شده و به دلیل تعدادی قتل عجیب و بی رحمانه تحت تعقیب پلیس است او در حالی که سعی دارد قطعات پازل گذشته ی گم شده اش را کنار هم بچیند خود را با یک دنیای خشن بی رحم موازی رو دررو می بیند که فرمانروای آن عده ای معروف به بیگانه ها هستند افرادی که قادرند مردم را به خواب فرو برند و شکل و شمایل شهر و ساکنانش را تغییر دهند . . .
گروهی از دانشمندان به عمق سیصد متری آب ها می روند و در پایگاه تحقیقات زیست محیطی اقامت گاهی برپا می کنند و پس از پوشیدن لباس های مخصوص وارد یک سفینه می شوند و در آن جا شواهدی می یابند دال بر این که این سفینه ی آمریکایی مربوط به آینده است . . .
جیا کودکی زیبا در خانواده ای نا به سامان زندگی می کند با زیبایی اش در بزرگسالی مدل می شود اما مدت عمر یک مدل کوتاه است او باید با دوران افول هم زندگی کند .
کارگاه جان هابز پس از دستگيری يک قاتل زنجيره ای و نظارت بر اعدام او متوجه می شود روش جنايات او هم چنان اعمال می شود هابز بر حسب تصادف درگير پرونده ی يک پليس که سی سال پيش خودکشی کرده می شود و از طريق دختر او و کتاب هايی که می يابد پی مي برد که فرشته ای سقوط کرده و در جسم انسان ها حلول می کند .
جکی براون مهماندار هواپیمایی است که پول های یک فروشنده اسلحه را جابه جا می کند وی در یکی از ماموریت های خود توسط دو نفر از مامورین پلیس دستگیر می شود آنها از وی می خواهند که با آنها همکاری کرده و باعث دستگیری فروشنده اسلحه و در نتیجه آزادی خود شود جکی می داند که درصورت لو دادن حتی نام رئیس خود زنده نخواهد ماند در این میان با مکس چری آشنا می شود که ضمانت وی را برای آزادی از زندان به عهده گرفته است حال جکی باید نقشه ای برای رها شدن از دست مامورین پلیس و فروشنده اسلحه بیابد . . .
زمانی که یک کتابخانه دار یهودی روشن فکر و پسرش قربانی وقایع هولوکاست می شوند او سعی می کند تا با مخلوطی از طنازی و رؤیا پسرش را از خطرات کمپ محفوظ نگه دارد اما . . .
الیوت کارور غول رسانه ها می کوشد تا با ایجاد مناقشه میان انگلستان و چین سومین جنگ جهانی را به راه بیندازد و به اهداف جاه طلبانه ی خود دست پیدا کند جیمز باند نیز چهل و هشت ساعت فرصت دارد تا جلوی او را بگیرد . . .