فیلم، داستان مردی جوان را روایت می کند که خاطراتی از دوران کودکی اش درباره اتفاقات وحشتناکی که در اتاق خود تجربه کرده است را به یاد می آورد او به خانه باز می گردد تا با ترس هایش روبرو شود .
سه جهان گرد در جست و جوی هیجان و ماجرا صحبت شهرکی در اسلواکی را می شنوند که جمعیت مذکرش به خاطر جنگ داخلی کاهش یافته و تصمیم می گیرند به آن شهرک پرت و نا آشنا بروند . . .
عروسک سخنگویی به نام آرام گلن که فرزند عروسک شیطانی و خبیث چاکی و عروس عروسک تیفانی می باشد پس از آنکه متوجه می شود هالیوود فیلمی ضد درباره والدینش که اکنون مرده اند ساخته است به همراه تیفانی به سمت هالیوود می روند تا دست اندرکاران این فیلم را بکشند و از آنها انتقام بگیرند .
ژاپن ، یوکو مددکار اجتماعی به عیادت امازن بیمار و بستری آمریکایی می رود اما موجودی شبح گونه به او حمله می کند کارن دانشجوی مبادله ای آمریکایی که با محبوبش داگ در توکیو زندگی می کند قرار می شود که جای یوکو را بگیرد اما پس از مدتی کارن متوجه می شود که خانه ی اما را اشباحی خطرناک اشغال کرده اند . . .
آلیس در راکون سیتی بیدار می شود و در میابد که زامبی ها همه جا هستند و تمام شهر آلوده شده است او با کمک جیل ولنتاین و کارلوس اولیورا باید راهی برای خارج شدن از شهر بیابد زیرا قرار است تمام شهر با یک موشک هسته ای منهدم شود .
سال ها قبل از اینکه پدر لنکستر مرین به آزاد کردن روح ریگان مک نیل بپردازد او با شیطان در شرق آفریقا بر می خورد این فیلم داستان چگونگی برخورد لنکستر با شیطان و چگونگی دوباره بدست آوردن ایمانش را به تصویر می کشد . . .
هفت مامور FBI برای این که تبدیل به شکارچیان قاتلین سریالی شوند باید آزمونی سخت را پشت سر بگذارند اگر در این امتحان برنده شوند ماموریت های مهم و خطیر به آنها واگذار خواهد شد .
شان 29 سال دارد و یک زندگی کسل کننده را از سر می گذراند لیز نامزدش وی را ترک کرده و مادرش با مردی ازدواج کرده که وی او را دوست ندارد او با اد دوست وفادارش زندگی می کند شان می خواهد زندگیش را درست کند تا لیز را بازگرداند ناگهان مردگان از گور بر می خیزند و مثل زامبی ها شروع می کنند به آدم خواری شان با کمک اد برای نجات مادرش و لیز می شتابد .
