aRadClubbb

یک گانگستر قصد دارد رویای پدرش برای پزشک شدن را بر آورده کند .

زندگی دختری جدی و زمخت به نام ناینا با آمدن همسایه‌ی جدیدی به نام آمان تغییر می کند مردی که به او روش جدیدی برای زندگی کردن یاد می دهد .

فیلم روایت راج مالورتا و همسرش پوجا و رابطه آن‌ ها با فرزندانشان است آن‌ ها چهار پسر دارند که با توجه تمام آن‌ ها را بزرگ کرده‌ اند پسرها شغل خوبی دست و پا کرده‌ اند و کاملا مستقل از خانواده شده‌ اند زمانی که راج مالورتا بازنشسته می‌ شود هیج کدام از فرزندانش نمی‌ خواهد بار پدر و مادرشان را به دوش بکشد و از آن‌ ها مراقبت کند بلکه در کمال شگفتی پسری که آن‌ ها به فرزندی قبول کرده‌ اند به طورت اتفاقی آن‌ ها را می‌ یابد و مهربانانه ترین رفتار ممکن را با آن‌ ها دارد او ازدواج می‌ کند و حال سوال این است که این شیوه او هم ادامه می‌ یابد و یا رفتار او هم تغییر خواهد کرد ؟

پوجا و تینا و راج کانا دوستان دوران کودکی هستند که چند سالی می شود همدیگر را ملاقات نکرده اند وقتی راج از انگلیس برمی گردد از تینا خوشش می آید و کم کم عاشقش می شود ولی مشکل اصلی اینجاست که پوجا دیوانه وار به راج علاقه مند می شود ولی نمی خواهد راج در این مورد چیزی بفهمد تا اینکه راج خودش متوجه این موضوع می شود .

دوداس پسر یک خانواده ثروتمند است که از دیرباز عاشق دختری به نام پرواتی بوده است اما خانواده اش مانع ازدواج او با آن دختر شده اند سرانجام دوداس برای تسکین دردش وارد مسیری برگشت ناپذیر می شود و سرنوشت او از دست او و همین طور خانواده اش خارج می شود . . .

رادا و سوراج دوستان دوران کودکی اند چند سالی که در بچگی با هم سپری کرده اند گوپال عاشق رادا شده سال ها بعد گوپال به رادا پیشنهاد ازدواج می دهد و رادا هم قبول می کند رادا می داند که گوپال عاشق اوست اما . . .

یشواردان ریچارد زندگی ثروتمندانه ای همراه همسرش و دو پسرش راهول و روهان دارد راهول پسرخوانده ی این خانواده است اما آن‌ ها هم چون پسر خودشان با او رفتار می کنند آن‌ ها به دنبال یک عروس مناسب برای پسر بزرگشان راهول هستند و دختری جوان به نام ناینا را برای او پیدا می کنند اما راهول با وجود مخالفت خانواده اش عاشق دختر دیگری شده است . . .

داستان فیلم درباره سه شخصیت مجزا و رابطه آنها و تاثیری که این رابطه بر رویشان می گذارد است .

راج سینگ پوری بهترین دوست ال کی که برادر کوچکتر جی کی است می شود برادران تاجران ثروتمندی هستند و راج در شرکت آنها کار می کند او پدر سه دختر است پس از چند هفته دختر دومش به خانه بازگشته و درخواست طلاق می کند .

در حین دوران تجزیه هند یک راننده کامیون هندو عاشق یک دختر مسلمان از خانواده ای اشرافی می شود .