ویل هانتینگ مستخدم بیست سالهی انستیتوی تکنولوژی ماساچوستس ذهنی فوق العاده خلاق دارد و پروفسور لامبو استاد ریاضیات کالج به نبوغ او در ریاضی پی می برد حالا چون ویل زندگی پر دردسری دارد پروفسور با دوست قدیمی خود روان پزشکی به نام شان مگوایر تماس میگیرد و ویل را نزد او می فرستد . . .
پس از نفرین خانواده ی رومانوف توسط راسپوتین ، آناستازیا ی کوچک را از مادربزرگش ملکه ماریا»جدا می کنند آناستازیا در یک یتیم خانه بزرگ می شود و در جوانی با کسانی آشنا می شود که به امید گرفتن جایزه ای از ملکه ی ثروتمند پیر به دنبال دختری هستند که شبیه آناستازیا باشد تا او را به پاریس ببرند .
در جریان سفر با کشتی تایتانیک رز دختری از خانواده ای ثروتمند که برای ازدواجی اجباری رهسپار آمریکاست اقدام به خودکشی می کند اما جک مسافری فقیر از قسمت درجه ی سه کشتی او را نجات می دهد این دو به یکدیگر دل می بندند کمی بعد تایتانیک به یک کوه یخ شناور .
دنيای آينده زمين برای جدال در برابر حشرات غول آسايی از سيارات ديگر که به مايه ی تهديدی جدی بدل شده اند آماده می شود جانی کارمن هم مدرسه ای های دل باخته ی يکديگر که از هم جدا شده اند و به ارتش پيوسته اند دوباره طی علمليات جنگی در فضا يکديگر را می يابند خيلی زود جنگ آدم ها و حشره ها شدت می گيرد . . .
دویست سال پس از حادثه بیگانه 3 کمپانی موفق شد ریپلی را از طریق شبیه سازی زنده کند و دانشمندان توانستند ملکه بیگانگان را از او خارج کنند اما دی ان ای او به ملکه پیوند خورده و او شروع به گشترش ویژگی های بیگانگان ی کند و . . .
رائول کارگردان یک گروه رقص و آواز است او با یکی از رقاص های گروهش به نام نیشارابطه دوستی قوی ای دارد نیشا طوری رفتار می کند که انگار فقط یک دوست ساده برای رائول است اما در قلبش او عمیقا عاشق رائول می باشد . . .
داستان فیلم درباره وکیلی ماهر و گم نام در فلوریدا است که شغلی سطح بالا در نیویورک به او پیشنهاد می شود در حقیقت این بزرگترین شانس کاری او تا به امروز است . . .
چهار جوان به نام های جول ، هلن ، بری و ری در شب چهارم ژوييه و حين وقت گذرانی با اتومبيل ظاهرا باعث مرگ رهگذری در جاده می شوند تابستان سال بعد ناشناسی برای آنان که جمع شان از هم پاشيده است نامه هايی با مضمون من می دانم تابستان گذشته چه کرديد می فرستد و آنان را دچار وحشت می کند .