لوئیس بروک افسر پلیس کانادا به زندان اعزام می شود تا در مورد قتل های زندانیان و نگهبانان تحقیق کند او به وسیله هنرهای رزمی خود زندگی اش را نجات داده و برای خود در دنیای تبهکاران نامی دست و پا می کند در نهایت با کمک دو زندانی او موفق به پیدا کردن حقیقت می شود که . . .
دکتر بیل کاپا روانشناس مشهور از خودکشی یکی از بیمارانش آن چنان شوکه شده که دچار نوعی کورنگی می شود او برای تمدد اعصاب به دیدار دوستش باب مور می رود که او هم یک روانکاو است و باب او را به جلسه گروه درمانی اش دعوت می کند . . .
میکی و مالوری زوج قاتلی هستند که آرام آرام تبدیل به شمایل های محبوب جوانان می شوند میکی پس از دستگیری هنگام مصاحبه با وین گیل خبرنگار جاه طلبی که در پی کسب شهرت است در زندان شورش به راه می اندازد و در شلوغی هم راه مالوری و وین گیل می گریزد . . .
فیلم داستان دو معشوق را روایت می کند پرم و نیشا برادر و خواهر بزرگ آنها ازدواج کرده اند پس از اینکه آنها اولین فرزند خود را به دنیا می آورند بزرگترها تصمیم می گیرند پرم با دختری مانند او ازدواج کند او و نیشا به آرامی عاشق یکدیگر شده اند .
فارست گامپ مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است در کورکی به طور معجزه آسایی توانایی راه رفتن را بدست می آورد اما همچنان ضریب هوشی اش بسیار از حد نرمال پایین تر است مادرش با تلاش فراوان او را به مدرسه می فرستد بر اساس سلسله ای از حوادث به موفقیتهایی بزرگ دست پیدا می کند به جنگ ویتنام می رود و به عنوان قهرمانی دست پیدا می کند و حتی عاشق می شود . . .
یک صبح تابستانی کودک خانواده ی کات ول آماده ی گذراندن یک روز دل پذیر است اما سه دزد به نام های ادی ، نوربی و ویکو خود را به جای عکاسان جا می زنند و هنگامی که با بچه تنها می مانند او را می ربایند به آپارتمانی می برند و برای آزادی بچه تقاضای 5 – 5 میلیون دلار می کنند اما . . .
مامور امنیتی هری تاسکر که خانواده اش گمان می کنند فروشنده ی کامپیوتر است با یک گروه تروریستی درگیر می شود و نقشه ی آنان را برای نابود کردن شهرهای آمریکا عقیم می گذارد .
یک بمب در یک اتوبوس مسافربری درون شهری کار گذاشته شده و در صورت کاهش سرعت اتوبوس و یا توقف آن بمب منفجر خواهد شد و مامور پلیس جک تراوان باید جلوی این انفجار را بگیرد و جان مسافران را نجات دهد همچنین آنی پورتر به عنوان راننده اتوبوس به جک تراوان کمک می کند . . .