کال مرد میانسالی است که همه چیز زندگی اش در مسیر درست و خوبی است خانواده ای خوب شغلی مناسب و محیطی دوستانه اما زمانی که او با همسرش دچار مشکل می شود و امیلی به فکر طلاق گرفتن می افتد و کال را برای مدتی ترک می کند همه چیز خراب می شود در همین بین کال با مردی به نام جیکاب پالمر آشنا می شود که به او توصیه می کند تا برای مدتی هم که شده به صورت مجردی خوش بگذراند تا بعدا دوباره همسرش را راضی به زندگی کند اما . . .
ویروسی مرگبار دنیا را فرا گرفته است در این وضعیت پزشکان و دانشمندان به دنبال یافتن درمانی برای این ویروس هستند اما بزرگترین مشکل آنها نه یافتن درمان بلکه ترس و جنونی می باشد که برمردم حاکم شده است .
تامی یک عضو سابق نیروی دریایی آمریکا است که بعد از بازگشت به خانه از طرف پدرش ترغیب می شود تا در مسابقات رزمی که جایزه قابل توجهی هم برای قهرمان در نظر گرفته شده شرکت کند تامی قبول می کند تا در این تورنمت شرکت کند و پدرش را هم به عنوان مربی در کنارش قرار می دهد تا به کمک او بتواند قهرمانی را بدست آورد اما تامی در جریان این مسابقات به برادر بزرگتر خود به نام برندون برخورد می کند و این دو برادر . . .
در حالی که اروپا به سمت یک جنگ بزرگ به پیش می رود گروهی از تفنگداران با نام های دارتانیون ، آتوس ، پوریتوس و آرامیس مامور می شوند تا به هر شکل ممکن کاردینال ریشیلیو که با نقشه ها و توطئه هایش اروپا و به خصوص انگلیس و فرانسه را به سمت یک جنگ تمام عیار می برد متوقف کنند .
لاولی سینگ محافظیست که در کودکی آقای ساتراج جون مادرشو نجات داده است حالا جانه دختره ساتراج در خطر است لاولی هم میخواد دین خود را ادا کند در همین حین که مسئولیت حفاظت از جان دیویا دختر ساتراج را به عهده می گیرد با اتفاقاتی که رخ می دهد دیویا عاشق لاولی می شود ولی به خاطر سرسختی های لاولی دیویا نمی تواند به او چیزی در این مورد بگوید . . .
یک جراح پلاستیک ماهر به نام رابرت لدگار که از گذشته ی غمناکش رنج می برد بعد از سوختن همسرش در آتش پوستی ترکیبی می سازد که در برابر هر نوع آسیبی مقاوم است او این پوست را روی یکی از بیمارانش آزمایش می کند که زنی مرموز است و با تراژدی او در گذشته نیز بی ارتباط نیست .
زمانی که خانواده دیویسون در سی و پنجمین سال ازدواجشان مورد تهاجم گروهی از قاتلین قرار می گیرند یکی از قاتلین متوجه موضوع مهمی در رابطه با عضوی از خانواده می شود . . .
چارلی نوجوانی است که زندگی خوب و راحتی دارد اما به تازگی همسایه ای جدید به محله آنها اسباب کشی کرده و قصد دارد در کنار آنها زندگی کند این همسایه در نگاه اول متمدن و محترم است اما در ادامه چارلی پی می برد که این همسایه جدید آنها که جری دندریگ نام دارد یک خون آشام است .